برهان تضایفاین برهان نیز یکی دیگر از ادلهای است که به منظور ابطال تسلسل [۱]
محقق سبزواری، شرح المنظومه، ج۲، ص۴۶۵، تصحیح و تعلیق از آیتالله حسن زاده آملی و تحقیق و تقدیم از مسعود طالبی، تهران، نشر ناب، ۱۳۶۹- ۱۳۷۹ ه ش، چاپ اول.
و نیز اثبات واجب الوجود [۲]
صدر المتالهین، صدر الدین محمد، سه رسائل فلسفی، ص۷۰، مقدمه و تصحیح و تعلیق از سید جلال الدین آشتیانی، قم، نشر دفتر تبلیغات، ۱۳۸۷ه. ش، چاپ سوم.
اقامه شده است.۱ - محور اصلی برهان تضایفمحور اصلی این برهان، تضایف میان علیت و معلولیت است. تضایف عبارتست از نسبت میان دو امر وجودی که تعقل هر یک مستلزم تعقل دیگری باشد و آن دو امر را متضایفان مینامند؛ مانند نسبت میان پدر و پسر که ابوت (پدر بودن) و بنوت (پسر بودن) است. [۳]
سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج۱، ص۵۳۷، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ ه ش، چاپ سوم.
شکی نیست که میان علت و معلول تقابل وجود دارد و این تقابل از قبیل تضایف است. یعنی فرض و تعقل علت مستلزم تعقل معلول است و همینطور تصور معلول مستلزم تصور علت آن است. [۴]
سجادی، سید جعفر، فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا، ج۱، ص۱۲۳، تهران، نشر وزارت ارشاد اسلامی، ۱۳۷۹ه. ش، چاپ اول.
این رابطه سبب میشود که تحققق تسلسل در میان آنها محال شمرده شود. طبق بیان مشهور حکما، برهانی که بر اساس این رابطه میان علت و معلول اقامه شده است متضمن یک قیاس استثنایی است و از دو طریق اثبات مقدم و اثبات تالی و یا ابطال تالی و مقدم تبیین شده است. میتوان در تبیین آن گفت: اگر سلسله علتها و معلولها به علتی که علیت آن محض است و معلول شیء دیگری نیست، ختم نشود، لازمه اش این میشود که میان دو علت و معلول که دو امر متضایف هستند، تکافؤ از بین برود. در این استدلال ، با ابطال تالی پی به بطلان مقدم میبرند. روش دیگر جهت تبیین برهان این است که اگر دو امری که متضایف هستند، از نظر وجودی و عدم وجود با هم همراهی و تکافؤ داشته باشند، لازم و ضروری است که سلسله علت و معلول به علتی ختم شود که محض است و خودش معلول موجود نیست و چون ما میدانیم که خصوصیت ضروری دو امر متضایف، تکافؤ و شباهت در وجود و عدم میباشد بنابراین حتما سلسله علل به چنین علتی ختم خواهد شد. در این روش نیز از طریق اثبات مقدم، تالی نیز اثبات میشود. [۵]
صدر المتالهین، صدر الدین محمد، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، ج۲، ص۱۶۲، بیروت، دار احیاء التراث، ۱۹۸۱ م، چاپ سوم.
[۶]
سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج۱، ص۴۱۸.
۲ - تکافؤ علت و معلولتکافؤ میان علت و معلول، این است که اگر یکی از آنها، در ظرف عقل یا در عالم خارج محقق شد، حتما دیگری نیز تحقق مییابد و اگر یکی منتفی شد، دیگری نیز در همان ظرف منتفی میشود. ملازمه میان متناهی بودن سلسله و تحقق تضایف و تکافؤ میان علت و معلول این است که حلقه آخر سلسله، معلول محض است و حلقههای پیشین آن، معلول حلقههای بالاتر از خود و علت حلقههای پایینتر از خود هستند. حال اگر سلسله به علتی که علیت آن محض است و خودش معلول نیست، ختم نشود، لازمهاش این است که یکی از متضایفان کم باشد و در قبال معلول محض هیچ متکافؤی وجود نداشته باشد که امری محال است. ایرادی که ممکن است نسبت به این تلازم به ذهن برسد این است که معلول محض، معلولی نیست که فاقد علت باشد. پس علتی نیز که متکافؤ با آن است نیز علتی نخواهد بود که علتیتش محض باشد و معلول نباشد. چنین علتی در حلقه قبلی معلول محض وجود دارد. بنابراین، تکافؤ و تضایف میان علت و معلول، مستلزم علیت علتی که با واسطه در آغاز سلسله باشد و خودش معلول نباشد، نیست. [۸]
جوادی آملی، عبدالله، رحیق مختوم، ج۸، ص۱۰۶، قم، نشر اسراء، ۱۳۸۶ه. ش، چاپ سوم.
اما این ایراد نابجاست؛ زیرا هر یک از معلولهای این سلسله، طالب علت مختص به خود است و حلقه دوم این سلسله که پیش از معلول محض قرار گرفته است، علت حلقه اول است و همین طور هر حلقه، علت حلقه پس از خود است. بنابراین اگرعلت محض را نداشته باشیم، حتی اگر تا بی نهایت نیز این سلسله ادامه یابد، یک معلول در نهایت باقی میماند که علت خود را ندارد. [۹]
جوادی آملی، عبدالله، رحیق مختوم، ج۸، ص۱۰۶.
۳ - دو تقریر از اندیشمندان مسلماندر شرح مقاصد، تفتازانی دو تقریر دیگر از اندیشمندان مسلمان برای این برهان آورده است که در آنها از جریان تطبیق کمک گرفته شده است. این دو تبیین عبارتست از: ۱. بی نهایت بودن سلسله علتها و معلولها، مستلزم این است که تعداد معلولها بر تعداد علتها زیادتر باشد، در حالی که محال است که معلول بیشتر از علت باشد؛ زیرا مستلزم تحقق معلول بدون علت است و این امری است که بطلانش واضح است. به عبارت دیگر، تضایف و تکافؤ میان علت و معلول مستلزم بطلان بیشتر بودن معلولها بر علتها در یک سلسله علی و معلولی است. ۲. معنای تکافؤ میان علت و معلول این است که به ازای هر معلول یک علت و به ازای هر علت، یک معلول باشد. با توجه به این مقدمه، ابتدا، همه علتها و همه معلولها را که در یک سلسله هستند در نظر میگیریم، و آنگاه علتها و معلولها را بر یکدیگر تطبیق میکنیم، اگر افراد یکی از دو مجموعه بر دیگری زیادی داشت، تکافؤ میان علت و معلول از بین میرود. با توجه به این مطلب و ضرورت تکافؤ میان علت و معلول، باید در سلسله علی و معلولی، علتی باشد که خودش معلول شیء دیگری نباشد و آن علت محض است. همانطور که در این مجموعه، معلولی هست که علت موجود دیگری نیست و آن معلول محض است. ۴ - پانویس
۵ - منبعسایت پژوهه، برگرفته از مقاله «برهان تضایف». |